M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Himouto! Umaru-chan - Ep 04

Himouto! Umaru-chan - Ep 04




بد نیست بگیم از سر و روی این اپیزود حس رقابت می بارید؛ ناسلامتی تمرکز اپیزود به تاچیبانا بود .. اونم که از هر 10 دیالوگش، 8 تاش در مورد بهتر بودن و اول شدن تو یه کاره! بهرحال همونطور که فکر می کردم، محوریت پیدا کردن تاچیبانا یا همون سیلفین در نوع خودش حسابی بامزه بود و یه جور دیگه ای به دلم نشست. مثل کیریه اونم یه روی خاصی واسه خودش داره که بقیه رو به شک انداخته و کسی با شخصیت واقعی اون آشنا نیست. و بازم مثل کیریه، این اومارو بود که تو انتهای اپیزود شناخت خوبی از سیلفین پیدا کرد و فهمید که اون کسی نیست که بقیه فکر می کنند. از طرف دیگه، حالا دیگه میشه گفت تمرکز روی دخترها و دوستای اومارو رو به تکامل رسوندیم و وقتشه که سناریوهای دیگه ای رو ببینیم و حتی با داستان برملا شدن هویت اومارو بازی کنیم .. چنین اتفاقاتی دور از تصور نیست و میشه اتفاق افتادنشونُ پیش بینی کرد.

بیچاره ، صاحب های کلوپ اولی .. اومارو دار و ندارشونُ به جیب زد و با خودش برد. هر چندتا عروسک مخملی که دلش می خواست، تونست ببره و واسه بردن اون مخملی ها انواع تقلب و تاکتیک پیاده می کرد. (این وسط یه راوی هم داشتیم که انواع تاکتیک ها رو توضیح میداد. ) دیگه چی از یک گیمر حرفه ای به نام یو ام آر انتظار میره .. همینه دیگه. و بلاخره اسم یو ام آر هم به درستی وارد انیمه شد. قبلاً نشونه هاش رو روی کلاه اومارو و توی اوپنینگ انیمه دیده بودیم ولی فکر نکنم تو فضای انیمه این اسم رو به گوشمون شنیده بودیم. بهرحال تو فضای کلوپ و بین گیمرها اومارو به یو ام آر معروفه و حسابی هم زبانزد خاص و عامه. می تونه هر ژانری از بازی ها رو به نهایت زیبایی برسونه و یه بازیکن معرکه ست. اما خب، کی فکرشو می کرد که تاچیبانا هم دستی تو بازی های ویدیویی داشته باشه؟! با اینکه محتوای اپیزود به تاچیبانا مرتبط بود، فکر نمی کردم تاچیبانا با سناریوی مبارزه با اومارو سر گیم وارد داستان بشه. ولی باحال بود و خیلی هم خوشم اومد.

البته بحث بازی تنیسشون یه چیز دیگه بود .. واقعاً سر صحنه های تنیس بازی کردن تاچیبانا خندیدم .. ابینای بیچاره ، تو هر کاری و تو هر جایی بیچاره ست .. سطح و درجه معصومیت این کارکتر هفته به هفته بیشتر میشه و مطمئنم در آینده وقتی به این انیمه نگاه می کنم، یکی از معصوم ترین کارکترهاش رو ابینا خواهم دونست. اما درباره بازی تنیسشون، تاچیبانا پرش های خنده دار زیادی داشت .. حس و جو رقابت بدجور تو سرش افتاده بود و نمی تونست یه جا ساکت بشینه. یکی از لحظه هایی که خیلی دوست داشتم، اون لحظه دعوت کردن اومارو به مبارزه بود که تکون خوردن موهای تاچیبانا رو دیدیم و بعد دیدیم که کنارش یه پنکه گذاشتن و واقعاً با دیدن این صحنه از خنده روده بر شدم. انتظار دیدن چنین تاکتیکی رو تو این صحنه نداشتم. حقیقتاً ترکیب صحنه ها و از این لحظه به اون لحظه رفتن انیمه یه به هنرمندی تمام انجام گرفته .. ساسوگا اووتا سان .. دم کارگردان گرم!

تو این اپیزود تونستیم کمی هم به تایهی، داداش اومارو و دوستاش داشته باشیم. جالبه .. میتونیم یه داستان فرعی خوب ازش در بیاریم .. همونطوری که این اپیزود با شناختن الکس اینکارو کردیم. یه رفیق دیگه ای از تایهی هم دیدیم که دلش سوغاتی می خواست ولی چیزی بهش نرسید. در مورد الکس، اینجور که علامت ها و نشونه ها بهمون گفتن، باید داداش تاچیبانا باشه و دیالوگ هایی که رد و بدل شد و اتفاقاتی که افتاد، همه به این موضوع اشاره داشتند. باید ببینیم تو قسمت های بعد نقش این کارکترهای فرعی چه خواهد بود و چطور وارد جریان اومارو و دوستاش میشن.

و آخرین چیز اینکه، دیدن پیش نمایش فوق العاده واسم هیجان انگیز بود. بلاخره اپیزود ساحلی ای که دوست داشتم ببینم در راهه .. قسمت بعدی قراره تفریح تابستونی رو ببینیم و یه عالمه صحنه ساحلی داشته باشیم .. فقط کنجکاوم ببینم چطور این دار و دسته دوستای اومارو با هم به تفریح میرن. شاید اردوی مدرسه ایه ... بیشتر به همین می خوره ولی جالب میشه اگه یه سفر تفریحی دوستانه بین همین چهار نفر باشه. یا شاید هم جایی برای تایهی هم باشه و بتونیم اونو با خودمون ببریم. هممم .. بهرحال یه اپیزود ساحلی بهترین چیزیه که می تونستم از این انیمه طلب کنم. مطمئنم از دیدنش لذت میبرم. فقط همون یک ثانیه ای که اومارو تو آب قل می خوره رو تماشا کنید .. ناخودآگاه واسه دیدن اپیزود بعدی هیجانی میشید .. من که شدم و واسه رسیدن هفته بعد لحظه شماری می کنم.

خوبی جریان اینه که این هفته استثنائاً انیمه دیر پخش شده بود و اپیزود ساحلی خیلی زودتر از همیشه و همین پنج شنبه از راه میرسه .. فقط دو روز باهاش فاصله داریم ... آخ جـــون رو باید گفت و منتظر دیدن اون دنیای ساحلی قشنگ موند. 


صحنه‌هایی از اپیزود :

- ورود شیطانی اومارو به کلوپ ، خبر از تسخیر اونجا می داد :




- بیچاره صاحب های کلوپ :



- این ذوق کردنشُ خیلی دوست دارم :



- در راه رسیدن به هدف .. باید ناز کرد :



- خواب آروم در کنار مخملی ها ، نیانکورو ها :


- کیه که از میمیک های چیبی اومارو خسته بشه :



- آره، منم تیپ تنیس اومارو خیلی خیلی دوست داشتم :



- اوه اوه، تاچیبانا هم با این افکت های تصویری ش ما رو کشت :





- جریان پنکه معرکه بود :



- آخی ، ابینای نازنین .. خب چرا از اول اومدی بازی کنی؟!



- دیوار اینجا چیکار می کنه؟! خیالیه؟



- خوشم میاد کیریه کلاً تو دنیای خودش سیر می کنه :



- نمک صحنه تنیس هم این خانم معلمشون بود .. حرف نداشت :



- دو شات خوشگل از اومارو و تاچیبانا در حال تنیس بازی کردن :





- همکارهای تایهی رو باید بیشتر ببینیم .. باحال بودن، خصوصاً اون عقبی که دلش سوغاتی می خواست :



- الکس :



- فضای بازیِ سوپه 4 :



- اینم خجالتی شدن تاچیبانا از دیدن الکس ، چه ناز شده :

Non Non Biyori Repeat - Ep 06

Non Non Biyori Repeat - Ep 06






اوه ، ناتسومی .. ناتسومی .. فقط تو میتونی اینجوری با دل آدم بازی کنی. فقط تو می تونی هم بدجنسی کنی و هم تو دل برو باشی. واقعاً رفته رفته قالب کارکتری خودش رو بدست آورد و حالا دیگه میشه گفت ، هر وقت اونو روی صفحه پیش رومون می بینیم، میدونیم که چجور شخصیتی رو داریم می بینیم. فضول، تنبل ، پر سرو صدا ولی در عین حال مهربون. می خواد با هوتارون بیشتر از این ها رابطه داشته باشه، حرف بزنه ولی خب چیزی به ذهنم نمیرسه ... و اینجاست که پای یه انیمه وسط کشیده میشه و تا چندین و چند دقیقه این بحث به درازا کشیده میشه. غافل از اینکه ناتسومی فقط اسم انیمه رو شنیده و حالا مجبوره تظاهر به فهمیدن و شناختن انیمه بکنه ... و وقتی جریان خنده دار میشه که ناتسومی از این خوش شانسی و خوب جلو اومدنش سو استفاده می کنه می خواد ادای چیز فهم ها رو در بیاره ... و تلپ، زمین می خوره و خرد میشه. اینجاست که دیگه باید اعتراف کنه ، نه، من اون انیمه رو ندیدم. و بیچاره هوتارون، وقتی که فکر کرد یکی مثل خودش عشق انیمه ی خواهران چشمک زن پیدا کردن، در همون حال به تنهایی برخورد کرد و دوباره مجبوره این عطش و هیجان انیمه ای خودش رو فروکش کنه.

اداهای هوتارون رو خیلی دوست داشتم .. مدتها بودن آنچنان تمرکز جالبی روی هوتارون نداشتیم .. فصل اول تمرکز بهتری روی شخصیتش داشتیم ولی به نظر میرسه فصل دوم بیشتر روی رن چون تمرکز داره تا کارکتر دیگه ای. و البته با توجه به محبوبیتی که رن چون تا به الان تونسته به دست بیاره و نازنینی کارکترش، چیز بدی نیست. شاید کارگردان و عوامل با رجوع به محتوای مانگا قسمت هایی که رن چون بیشتر پررنگ هست رو علامت زدن و اونا رو تبدیل به انیمه کردند ولی بهرحال من همچنان راضی ام و دارم از تک تک لحظات انیمه لذت می برم. مگه میشه از ترو-ترو بوزوی زنده و دختر کوچولویی که می خواد با قلاب پیاز بگیره چیزی به دل داشت؟ فقط .. باید نشست و .. از دیدن این دنیای کاوایی بی نهایت لذت برد.

بحث آموزشی این قسمت خیلی جذاب بود .. مامورلک ها، بزمجه ها و سمندرها ... درباره هر کدومشون بحث کردیم و حتی پای انواع ملخ ها هم وسط کشیده شد. واقعاً رفتن در دل طبیعت و گشتن دنبال یه ملخ حس و حال خاصی داره .. گفتنی ها رو خیلی دوست داشتم و جالب بود که اطلاعات و معلومات ناتسومی در این حد بالا بود. نشون داد که فقط یه دختر معمولی دهاتی نیست .. بلکه با بودن در چنین محیطی تونسته به فهم و شعور خوبی درباره محیط زندگی خودش پی ببره و به قول رن چون، دید ما هم نسبت به ناتسومی عوض شد. ناتسومی حتی بعضی جاها سعی می کرد اطلاعات اضافی مسخره ای هم اضافه کنه و بی خودی پز بده. بهرحال جریان ملخ گیری فقط کوما چان رو کم داشت و کاش اونم باهاشون می رفت .. یه جورایی جاش خالی بود.

و اما در نهایت، جریان و سناریوی آتیش بازی و ترقه بازی معرکه بود ... هر وقت که میمیک های گریه هوتارون رو به چشم می بینم، کلمه عالی ناخودآگاه روی زبونم جاری میشه .. خیلی بامزه و قشنگ گریه می کنه ... البته نه اینکه گریه کردنشُ دوست داشته باشم ولی انصافاً از لحاظ میمیکی به طرز عجیبی دوست داشتنی میشه. و بین این همه ترقه ای که پدر مادر هوتارون می تونستن بیارن ، دقیقاً چیزی رو آوردن که هیچ نوری رو از خودش بیرون نمی داد و حتی برعکس، محتواش یه عروسک عقب مونده و خنده دار بود .. واقعاً ظاهر چتر نجات دار اون عروسکه و پایین اومدنش مثل یه صحنه شاهکار از آب در اومده بود. و بعدشم که تظاهر دخترها به لذت بردن بهتر از این نمیشد. رن چون دیگه توان ایستادن رو از دست داد و روی زمین افتاد و خم شد .. بیچاره، کاملاً درکش می کنم.

اما هنوز تموم نشده بود؛ زیباترین لحظات انیمه و اپیزود وقتی بود که به سراغ کرم های شب تاب رفتیم ؛ باهاشون انس گرفتیم، بهشون آب دادیم و اونا رو به نظاره نشستیم .. لحظاتی بس زیبا در عالمی رویایی و دلپذیر ... بار دیگه اون ترک موسیقی جدید فصل دوم رو شنیدیم که من فکر می کنم حس فوق العاده مثبتی رو به بیننده منتقل می کنه .. اینجا هم همینطور بود و لحظه نشستن کرم های شب تاب بر روی برگ ها رو به طرز عجیبی زیبا کرده بود. رویایی و دلپسند .. ! دیگه چی می تونم از اون صحنه بگم؟! هر کی اپیزود رو دیده باشه از زیبایی صحنه باخبره و می دونه که چقدر میشه از چنین صحنه خاطرانگیزی احساس آرامش بدست آورد.


صحنه هایی از اپیزود :

- اداهای انیمه ای ناتسومی و هوتارون حرف نداشتن :





- لحظه لو رفتن ناتسومی :



- آخ آخ ، کوما چان، تو اصلاً نمی ترسی :



- ذوق کردن رن چون واسه پیاز گرفتن :


- خیره شدن به سوراخ ملخ ها :



- بهت زده شدن رن چون از ظاهر ملخی که دید :



- چه راحت ملخ و مارمولک رو تو دستاشون می گرفتن :



- گریه های هوتارون سر جریان آتیش بازی :





- قیافه بقیه هم ناب و دیدنی بود :



- و از همه جالب تر ، ترقه چتر نجاتی بود :





- و در نهایت، رفتن به دل شب تاب ها :





Non Non Biyori Repeat - Ep 05

Non Non Biyori Repeat - Ep 05





یه اپیزود استخری (!) بسیار دلچسب و پر از طراوت ؛ Non Non Biyori مثل همیشه ترکیبی از کمدی و فضای آرامش بخش خودش رو ، اینبار در قالب یک اپیزود با محوریت های ساده ای مثل تمیز کردن استخر، فال گیری و البته غذا درست کردن و غذا خوردن ارائه میده و به خوبیِ هر چه تمام تر روح و روان ما رو به آسایش می رسونه .. واقعاً حس چند سال پیشم رو دارم .. هنوزم وقتی بهش فکر می کنم، روزهایی که اپیزودهای فصل اول انیمه پخش میشد و اول صبح بعد از بیدار شدن از خواب، به سراغ دیدن تک تک اپیزودها می رفتم و چه لذت وصف ناپذیری از دیدن این انیمه می بردم. فصل دوم تونسته اون احساس رو برام زنده کنه. هر چند کمی از تکرار برهه زمانی ترس داشتم ولی بعد از دو اپیزود بعد کلاً دیدم عوض شد و الان هم اونقدر خوب داریم پیش میریم که دیگه نیازی به ترس و دلواپسی نداریم .. میشه گفت تقریباً داریم به نیمه راه میرسیم و نیمه اول به زیبایی پیش برده شده. نقطه عطف نیمه اول رو میشه همون اپیزود ترو-ترو بوزوی رن چون دونست و در کنارش با سناریوهای ساده ای ، لحظات دلپذیر زیادی رو در دنیای روستامون بوجود آوردیم و به چشم دیدیم. پیش به سوی یک نیمه دوم فوق العاده روح نواز دیگه.

این اپیزود به کارکتر محبوب من اختصاص یافت. کوما چان ، در طول فصل سناریوهایی رو واسه خودش داشت و خصوصاً جریان رفتن و دیدن ستاره ها به خوبی کوما چان رو به تصویر می کشوند و تمرکز خوبی روی کارکترش بود ولی این اپیزود و خصوصاً نیمه اولش رو میشه به نام کوما چان زد .. جریان طالع، فال و ترس و وحشتی که به جون کوماری افتاد و بلاهایی که سرش اومده، خیلی ملوسانه و کودکانه بود. تصورش سخته که باور کنیم کوماری از ناتسومی بزرگتره .. همیشه سعی میکنه خودش رو بالغ تر نشون بده ولی فکر نکنم تا بحال موفق به انجام اینکار شده باشه. حداقل من که باورم نشده. از اون طرف، فضولی های ناتسومی تمومی ندارن و این اپیزود حتی خاطرش نبود که این اسباب بازی ای که خریده، یه اسباب بازیِ سرکاریه و بخاطر همین، کوما چان رو یه عالمه اذیت کرد.

از رن چون چه بگیم؟ همیشه ناخودآگاه خودش رو جز های لایت های اپیزود می کنه و لحظه ای نیست که درون صحنه نمایش داده بشه و بیننده از حضورش لذت نبره و حتی وقتی که در پشت زمینه و حالت فرعی درون صحنه حضور داره هم تاثیر خودش رو میذاره. اینجا و تو این اپیزود هم واقعاً شیطنتی که تو نیمه اول انجام داد و آب پاشیدنش روی کوماری معرکه از آب در اومده بود؛ بازی کودکانه ش با شیر آب و زمزمه های معصومانه ش ، افکاری که در سرش داشت و بلاخره گرفتن جلوی راه آب و کوماری ای که اینجوری باز هم از ترس پس افتاد. هرچند من فکر می کنم، بدبیاری آب ، اونم تو دل استخر و روزی که داری استخر تمیز میکنی آنچنان بزرگ نیست و شاید حتی با دیدن صحنه آخر جریان استخر (شنا کردن درون استخر) ، بگم که این بدبیاری نبود و برعکس یه اتفاق خوب واسه کوماری بود. تونستن با همدیگه درون استخر شنا کنن و یه خاطر فوق العاده دوست داشتنی بسازن.

و کی فکرشو می کرد که دستپخت کائده واقعاً خوب باشه؟

منتظر بودم که همه از دستش بنالن و از اینکه نتونستن یه غذای درست و حسابی بخورن، شکایت کنن ولی نه، انگار کائده می دونه داره چیکار می کنه و برخلاف ظاهر و تظاهرش به دوست نداشتن کارای دخترونه و لباسای چین دار، یک آشپز خیلی خوبه. خوبه که یه روی دیگه ای از کائده هم به چشم دیدیم و تجربه نشون داده که کائده وقتی پای یه بچه در میون باشه، احساساتی میشه و به خوبی بهشو نمیرسه .. اینجا هم همینطور بود و با تلاش زیاد یه غذای خیلی لذیذ رو برای اونا آماده کرد .. با هم اوکونومیاکی خوردند و لذت دور هم بودنُ چشیدن ... یه روز باروی خوش و دل انگیز در دل روستایی سرسبز ... بهتر از این نمیشه. ^^


صحنه هایی از اپیزود :

- یکه خوردن کوما چان از جریان طالع بدش :



- وای عجب استخری بود :



- منم دلم می خواد اینجوری استخر رو تمیز کنم :





- این شکل راه رفتن کوماری موقع عصبانیتش خیلی واسم بامزه بود :



- رن چون، میمیک صورت ، آب بازی : Perfection ؛


- از جمله بد بیاری های کوما چان :





- عذرخواهی رن چون خیلی بامزه بود :



- افتادن تو استخر و شنا کردن :



- پرش رن چون و هوتارون منو یاد اون صحنه معروف پرش OP فصل اول انداخت :





- این شات هم به راحتی یکی از دلچسب ترین شات های این فصل انیمه واسه من بود :



- لم دادن های ناتسومی و با تنلبی حرف زدنش خیلی بامزه ست :



- گردش جنگلی خوش آب و هوامون :





- پناه گرفتن تو شیرینی فروشی کنار کائده :



- هه هه، کوماری چه لباس قشنگی پوشیده بود :



+ یاد لباسای بچه های Yuru Yuri افتادم.



- ماسک ترو-ترو بوزو، ورژن دوم :



- رن چون در حالت آماده باش :



- لحظه کمدی دیالوگ آخر کوما چان سوپر عالی بود .. بهتر از این نمیشد :

Baby Steps 2nd Season - Ep 16 & 17

Baby Steps 2nd Season - Ep 16 & 17



بله، غرق در مسابقه شدیم و لحظه به لحظه هیجان انگیز تر از قبل به پیش میریم. جو حاکم بر جایگاه تماشگران تاثیر بسیار بسزایی در فضای بازی داشته و ماروئو به سختی تونسته به مسابقه مسلط باشه. هرچند شروع بسیار خوبی داشت و تونست راهنمایی نابائه کون در مورد برتری سریع گرفتن به ایده کون رو عملی کنه و حتی یک ست ببره ولی جوری که مسابقه پیش رفت، نشون داد که ایده کم کم سکان هدایت بازی رو به دست گرفت و یک ست باخته رو جبران کرد و حالا با ورود اون پسر بچه زخمی شده، جو سنگین تری به مسابقه داده شد .. واقعاً من حس می کنم وضعیت بدجور به نفع ایده چرخیده و ماروئو فقط با مسلط شدن به افکار و خونسرد بودنش و رو کردن مهارت بالاتر تنیسه که می تونه مبارز برتر این میدان باشه. وگرنه، ایده هم تماشاگران رو در کنار خودش داره و هم قابلیت بهره بردن و بهتر بازی کردن در یک مسابقه دراماتیک رو داره. ایده ذاتی دراماتیک داره و از این ذات دراماتیک کمال استفاده رو می بره؛ حالا چه از به تور زمین خوردن باشه و چه از نجات بچه ای که بهش قول برد داده و حالا برای تشویق اون پا به جایگاه تماشاگران گذاشته. و همه می دونیم که حتی اگه بدون این بچه ایده انگیزه ای فوق العاده ای نداشته (که اینطور نبوده) ، حالا با توجه به انگیزه ای که این بچه به اون میده، کار ماروئو رو بی نهایت سخت خواهد کرد.

اما خب جالبی قضیه اینه که ماروئو با وجود این لحظات دراماتیک و اتفاقات پی در پی ای که به نفع ایده کون پیش میره، دید خودش رو به بازی عوض کرده و می خواد از این اتفاقات استفاده کنه. می دونه یک مسابقه حرفه ای قراره چنین جو جمعیتی رو داشته باشه و ذهنیتش به شکلی پیش میره که بتونه تا انتهای مسابقه این فضا عادت کنه. شاید تو اون مسابقات حرفه ای و دوران حرفه ای شدن ، اتفاقاتی مثل نجات پسر بچه ای توسط حریف وجود نداشته باشه ولی احتمالاً فشار بالای تماشاگران به همین شکل خواهد بود. بهرحال ماروئو با استفاده از قابلیت تغییر شتاب و فضای بازی خودش خوب تونسته تاکتیک رو کنه و بجز ست دوم که باب میلش پیش نرفت، به نظر میرسه که بتونه به بازی برگرده .. فقط باید بتونه به احساسات خودش غلبه کنه و خونسرد باشه.

من فکر می کنم اپیزود بعدی هیجان چند برابری نسبت به این دو اپیزود اخیر داشته باشه و شدیداً مشتاق دیدن اون دو اپیزود هستم.

به همین زودی به اپیزود 18 رسیدیم. خیلی کنجکاوم ببینم تا 25 قسمت به چه نقطه ای از مسابقات میرسیم. اینجور که بوش میاد، قرار نیست به مسابقات سراسری برسیم .. و وای اگر فصل سومی در کار نباشه و اون مسابقات رو نبینیم!! چه ضدحالی میشه.


صحنه‌هایی از دو اپیزود :

- صحنه ای که ایده تعادل خودشو از دست داد و به تور خورد به جو مسابقه جلوه متفاوتی داد :





- حواس پرت بودن این دوتا ، هر کدوم در نوع خودش باحال بود :



- از راه رسیدن و تشویق پسر بچه ای که تصادف کرده بود :



- بیچاره ساساکی ، چقدر دلش می خواست با ماروئو باشه ، هه هه :



- حضور نابائه کون سرنوشت ساز شد، مشخصه که ذهنیت ماروئو رو عوض کرد :