M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Nagi no Asukara - Episode 17

Nagi no Asukara - Episode 17

برگشت کانامه خیلی خوب بود؛ به نسبت اپیزود قبل اپیزود ضعیف‌تری بود ولی داستان خیلی خوب به سمت جلو حرکت کرد. همونطور که فکر میکردم، این اپیزود حالت دراماتیک کمتری داشت که نکته مثبتی بود اما بهرحال صحنه‌هایی از تفاوت محیط دور و بر از نگاه کانامه دیدیم .. مثل نگاه اون به تغییرات چیساکی و دیدن اینکه چطور به رابطه چیساکی و سوموگو نگاه میکرد. رفتار همیشگی کانامه هم دوباره از سر گرفته شد .. اینکه خیلی خوب بلده تظاهر کنه و از احساسات واقعی خودش چیزی به زبون نیاره. یه صحنه مکالمه خیلی خوب با چیساکی داشت و اونجا تونستیم کمی از روی واقعی کانامه رو ببینیم. تو این بین بخاطر اسم اپیزود که با اشاره به علاقه سایو به کانامه و میونا به هیکاری بود، صحنه‌های زیادی در مورد احساسات این دو کارکتر در مورد هیکاری و کانامه دیدیم .. رابطه‌هایی که به نظر من شکل گرفتن‌شون کمی دور از انتظاره و مثلا زیاد نمیتونم به این فکر که قراره کانامه و سایو با هم باشن، عادت کنم. زمان همه چیزو مشخص میکنه و ممکنه با جلو رفتن داستان و دیدن صحنه‌های جدیدی نظر من هم عوض بشه و از الان منتظر دیدن اون اتفاقات هستم. با اتفاقاتی که تو نیمه دوم اپیزود افتاد، داستان خیلی به جلو حرکت کرد و این موضوع که ممکنه ماناکا به زودی برگرده، شکل جدی‌تری به خودش گرفت .. تصمیم هیکاری و کانامه برای رفتن به زیر آب و همراه شدن میونا به سمت جالبی حرکت میکنه و میتونیم منتظر حوادث زیر آب باشیم.

تو این اپیزود یه نکته بود که نظر من بهش جلب شد و اونم این بود که، چیساکی و سوموگو واقعا به هم میان و با این همه وقتی که در کنار هم گذروندن، شرایط شون برای با هم بودن از تمام زوج‌های دیگه بهتره. هنوز حرکتی از سوموگو و یا چیساکی ندیدیم ولی فکر کنم به زودی چیزایی رو بشه و رابطه این دوتا شکل بگیره. نکته جالب دیگه تو اواخر اپیزود این بود که فقط این میونا بود که اون صدای مرموز رو میشنید و کانامه و هیکاری قادر به شنیدن‌ش نبودن، پس خیلی خوب شد که میونا رو با خودشون بردن.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- سایو و میونا :



- هیکاری و کانامه :



- روبرویی کانامه و سایو صحنه بامزه ای بود :



- رفتن به زیر آب :

Nagi no Asukara - Episode 16

Nagi no Asukara - Episode 16

روحیه بالای هیکاری باورنکردنی ـه. بعد از پشت سر گذاشتن چنین حادثه بزرگی، خیلی خوب داره ادامه مسیرش رو ادامه میده .. و حتی شروع به رفتن به مدرسه کرد و جلوی بقیه همکلاسی‌ها ادای سنپای بودن رو در آورد و به میونا به خاطر صحبت با اون پسر کُلی گیر داد .. رفتن پیش خیاط مسیر جالبی بود و اتفاقات جالبی بین میونا و سایو افتاد .. شاید اگه تو زمان قدیمی انیمه به سر میبردیم، اصلا به فکرم هم نمیرسید که میونا و سایو با هم چنین دعوایی کنن و اینجور بهم حسودی کنن ولی بهرحال اینجا سایو و میونا کُلی از هم دلگیر شدن. دیدن ناراحتی هردوتاشون جالب بود و این وسط هیکاری که اصلا نمیتونه میونا رو جدی بگیره، باعث میشه به این فکر کنم که اصلا به شکل خاصی به میونا نگاه نمیکنه و دنیای افکار هیکاری با دنیای افکار میونا زمین تا آسمون متفاوته. یکی از صحنه‌هایی که تو این اپیزود خیلی دوست داشتم، صحنه صحبت هیکاری با میونا در مورد دعوای چیساکی و ماناکا بود و اینکه ماناکا همیشه کسی بوده که با گریه برمیگشته و باعث آشتی اون دوتا میشد .. اون لحظه یهو شوکی بهم وارد شد و واقعا حس نبودن ماناکا به راحتی بهم غلبه کرد و با خودم گفتم "واقعا ماناکا جاش خالیه و خیلی وقته که اونو ندیدیم" و البته وقتی با فاصله زمانی انیمه اونو ببینیم، مسلما همینجوره و میتونم حس دلتنگی چیساکی و یا کسایی که به ماناکا نزدیک بودن رو کمی درک کنم.

نیمه دوم انیمه مثل همیشه اتفاقات سوپرایز کننده و جالبی داشت و سیلی از حوادث جدید رو با هم دیدیم؛ افتادن میونا به اون شکل تو دریا و البته بعد از اون، اینکه قادر به شنا کردن و نفس کشیدن شد، (میونا هم انا بدست آورد؟) خیلی عجیب و مرموز به نظر میرسه و باید ببینیم بقیه راجع به این موضوع چه فکری میکنن .. آیا الان سوموگو هم میتونه شنا کنه؟ خوشحالی میونا از اینکه تونسته بود شنا کنه و ذوقی که باعث شد هیکاری رو بغل کنه، دیدنی بود .. اما خوشبختانه اپیزود فقط به دعوای سایو و میونا و عادت کردن هیکاری به محیط جدید نپرداخته بود و بجز این حادثه افتادن میونا تو آب، یه سوپرایز دیگه هم برای ما داشت .. برگشتن کانامه تو آخرین ثانیه‌های اپیزود .. حالا نوبت به برگشتن کارکتر دوم رسیده؛ با برگشتن کانامه تو این زمان نزدیک به هیکاری، میشه انتظار داشت که سر و کله ماناکا هم کم کم پیدا بشه و ظاهرا قرار نیست فاصله زمانی بین برگشت هیکاری و ماناکا تفاوت زمانی زیادی داشته باشه. با اومدن کانامه، میتونیم انتظار صحنه‌های درام جالبی رو تو اپیزود بعد داشته باشیم .. صحنه‌هایی مثل: روبرویی چیساکی با کانامه و یا کانامه با سوموگو و ... به نظر من برگشت کانامه به این زمان، کمتر از هیکاری دراماتیک خواهد بود ولی در عوض منتظر برگشت ماناکا باشید؛ چون اون برگشت، سیلی از اشک و احساسات رو جاری میکنه و مطمئنا اپیزودهای خوبی میشن .. اما یه نکته جزیی و نهایی که در مورد برگشت کانامه واسم جالب بود، حالت نزدیک شدن‌ش به اون مرد بود .. با خونسردی تمام و با اون حالت لُخت بهش نزدیک شد و ازش زمان رو پرسید که یه جورایی واسه من خنده‌دار بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- عکس‌العمل‌های میونا بعد از گیر دادن هیکاری خیلی بامزه بود :



- ناراحتی میونا بعد از دعوا با سایو :



- شنا کردن میونا :



- خوشحالی بخاطر شنا کردن و در آغوش گرفتن هیکاری :

Nagi no Asukara - Episode 15

Nagi no Asukara - Episode 15

آیا واقعا "عادت کردن" ـی ممکنه؟ هیکاری چطور میخواد با چنین شرایط جدیدی کنار بیاد؟ واقعا فکر ترسناکی به نظر میرسید ولی شروع اپیزود و رفتار کارکترهای انیمه جوری بود که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده و همه در حال خوشی به سر میبردن؛ هیکاری که با آکیرا "کانچو کانچو" بازی میکرد، آکاری که با لبخند و شیطنت از رشد بدنی چیساکی استفاده میکرد و هیکاری رو اذیت میکرد، سایویی که حالا از خوشگلی‌ش و تاثیری که روی هیکاری داشت، لذت میبرد و ... همه چیز حال و هوای آرومی پیدا کرده بود یا به قول میونا "همه چیز مثل یک رویا میموند" اما میدونستم تو این بین یه نفر هست که چنین حالتی رو نداره اون کسی نبود بجز چیساکی! .. دیدن صحنه بین اون و سوموگو و سوال چیساکی در مورد تغییرش واقعا عالی بود .. احساسات چیساکی رو به وضوح میشد تو اون صحنه دید و شوکه شدن‌ش از برگشت هیکاری، خیلی خوب بیانگر حس و حالش بودن. خوشبختانه سوموگویی در این بین وجود داره که نقش یه آدم بالغ رو بازی کنه، هم برای چیساکی و هم برای هیکاری .. صحنه روبرویی سوموگو با چیساکی در مورد برگشتن هیکاری و صحنه روبرویی سوموگو و هیکاری در مورد گم شدن و برگشتن هیکاری و عصبانیتی که هیکاری داشت، واقعا عالی به تصویر کشیده شد. صحنه‌های آخر رو خیلی دوست داشتم .. صحنه ای که هیکاری با چیساکی روبرو شد "متاسفم که تغییر کردم" حرف‌های هیکاری و چیساکی بهتر از این نمیشد .. واقعا صحنه ملاقات‌شون بعد از 5 سال عالی بود .. صحنه‌ای که به شکل خیلی زیبایی احساسی شد و اشک‌های چیساکی با حرف‌های هیکاری تبدیل به لبخند شد و بعد از اون هم یه صحنه بین چیساکی و سوموگو داشتیم که به نزدیکی چیساکی به سوموگو اشاره میکرد .. اینکه این دو چقدر تو این 5 سال گذشته بهم نزدیک شدن، کاملا تو این صحنه خودشو نشون میداد .. سوموگو با یک نگاه از احساس چیساکی باخبر شده بود و میدونست که با هیکاری ملاقات کرده.

یه اپیزود احساسی خیلی خوب دیگه از انیمه .. چیزی که به راحتی تو طول این 15 اپیزود اخیر به چشم دیدیم اینه که Nagi no Asukara در به تصویر کشیدن احساسات تبهر خاصی داره و هیچ وقت ناامید نمیکنه؛ هیچ وقت درام داستان بیننده رو زده نمیکنه و حتی برعکس، اونو برای دیدن بقیه انیمه و منتظر موندن به مدت یک هفته ترغیب میکنه. حالا که هیکاری برگشته و یک اپیزود کامل رو به برگشت اون و روبرو شدن با تغییرات و دیدن اون شرایط جدید گذروندیم، وقتشه که چپتر جدیدی از داستان رو با هم ببینیم؛ چپتری که شاید خبری از ماناکا بده .. ماناکایی که اگه با چنین شرایط تغییر پیدا کرده‌ای روبرو بشه، مرز شوکه شدن رو میشکنه و خیلی خیلی عکس العمل بدتری نسبت به هیکاری از خودش نشون میده. اگه بخوایم نیمه پُر لیوان رو نگاه کنیم، حداقل تو این شرایط زمانی، هیکاری با ماناکا همسن ـه و اون دو میتونن با هم باشن .. یعنی همینطور که سوموگو و چیساکی رابطه‌ی نزدیکی دارن و میشه علاقه اونا رو بهم در آینده دید، زوج بعدی داستان هم قابل تشکیل ـه. تو این بین فقط بحث علاقه میونا به هیکاری باقی میمونه که بهرحال میشه اونو به سمتی هُل داد و احساساتی که هیکاری به ماناکا داره، خیلی قوی‌تر از احساسات میونا به هیکاری ـه. یادمه وقتی انیمه شروع شد، با هم کُلی تئوری و حدس در مورد زوج‌های انیمه میزدیم ولی هیچ وقت فکرشو نمیکردیم که کسی مثل میونا هم جزئی از زوج های احتمالی بشه ولی خُب .. این تغییر زمانی همه چیزو تغییر داد. سوپرایز خیلی عالی بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- اشک‌های چیساکی :



- عصبانیت هیکاری :



- میونا در حال گوش دادن به حرف‌های هیکاری :



- صحنه ملاقات هیکاری با چیساکی :

Nagi no Asukara - Episode 14

Nagi no Asukara Episode 14


OP و ED انیمه عوض شد .. OP اول واقعا زیبا بود و حالا که تو نیمه دوم هستیم، دوباره یه موسیقی جدید و تصاویر جدید و اوپنینگ و اندینگ دیدنی دیگه انتظار ما رو میکشید و قراره تا آخر انیمه به این شکل ادامه بدیم. تصاویر OP از تغییرات زیادی خبر میداد، اما از برف و یخبندان اوپنینگ جدید که بگذریم، دیدن اینکه بعد از اون طوفان حوادث چه اتفاقاتی افتاده، وقتی برای تلف کردن باقی نمیذاشت و باید سریع‌تر به سمت اپیزود هجوم میبردم. وقتی نظر کسایی که این انیمه رو دنبال میکنن رو میخوندم، گذر زمان، چیزی بود که خیلی‌ها اونو پیش‌بینی کرده بودن و فکر میکردن اون اتفاق بخاطر حوادثی که اپیزود قبل افتاد، می افته. همینطور هم شد و حالا به 5 سال بعد اون حادثه رفتیم. دیدن اینکه شرایط در این چند سال چه تغییراتی کرده، خیلی جالب بود؛ بزرگ شدن میونا و سایو با اون شکل و شمایل و تو مدرسه بودن‌شون، بچه‌دار شدن آکاری و بزرگ شدن اون بچه، ظاهرا چیساکی و سوموگو بعد از اینهمه سال و زندگی کردنشون با هم زیر یک سقف و ... تو این بین فلش‌بک هایی از زمان‌های گذشته هم دیدیم .. زمان حاملگی آکاری، جایی که میونا تصمیم گرفت بابت اون اتفاق گریه نکنه، فلش بکی که در اون پدربزرگ سوموگو، چیساکی رو به خونه خودشون دعوت کرد و صحنه گریه‌های چیساکی. همه وقعا عالی بودن و تصویر واضحی از زمان حال به ما دادن. سوموگو وقت و مطالعه خودشو صرف فهمیدن دلیل اون حادثه بزرگ کرده بود و تحصیلات خودشو بخاطر در همین ضمینه ادامه داده بود و زمان زیادی رو صرف مطالعه اون دریای یخ زده میکرد.

آخرین لحظات اپیزود نوری شروع به درخشش از درون دریا کرد کرد .. میونا و سوموگو به دنبال این اتفاق، بدن هیکاری رو پیدا کردن .. یه اتفاق کاملا عجیب و عجیب‌تر این بود که بدن هیکاری از زمانی که اون حادثه چندسال پیش اتفاق افتاده بود، هیچ تغییری نکرده بود و حتی به نظر میرسید در حین بیدار شدن به تصور اینکه هنوز تو شوک حادثه قبلی ـه، ماناکا رو صدا زد. بهرحال کُل صحنه شوکه کننده و باورنکردنی بود. هیکاری میونا رو نشناخت که کاملا طبیعی بود، بهرحال میونا کُلی بزرگ شده بود و البته تو طول این اپیزود به این پی بردیم که به هیکاری علاقه داره و شاید به چشم دیگه‌ای داره بهش نگاه میکنه. اما الان وقت پرداختن به درگیری های ذهنی و عشقی میونا نیست؛ مسئله مهمتری روی میزه ... واقعا داستان قراره به چه سمتی حرکت کنه؟ این تفاوت سنی همه چیزو بهم میریزه .. اگه بدون تفاوت سنی برمیگشتن، همه چیز به خوبی و خوشی ادامه پیدا میکرد ولی حالا با چنین اتفاق عجیبی، ظاهر قضیه به سمت تاریکی و درام حرکت میکنه. باید ببینیم چطور این رشته عجیب داستانی رو به پایان بندی پیوند میزنن.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- مراقبت چیساکی از پدربزرگ مریض :



- چیساکی در کنار آکیرا، پسر آکاری :



- ظاهرا میونا و سایو بعد 5 سال :



- سوموگو در کنار دریای یخ زده :



- پیدا شدن هیکاری تو انتهای اپیزود :